گاهی اوقات...


سرنوشتمان چنین بود مابادنیاامدیم دنیابامانیامد

قانون توتنهایی من است وتنهایی من قانون عشق

 

گاهی اوقات باید سکوت کرد شاید خداهم حرفی برای گفتن داشته باشد.گاهی انقدر فریادمی کشیم وازنداشته هایمان می نالیم که فرصتی نمی دهیم خداهم حرفی بزندشاید پاسخ همه ی نداشته هایمان درهمان سکوتی است که مدت هاست ازخود دریغ کرده ایم  ان قدربه درهای بسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم شاید گاهی باید نگاهمان راگسترده ترکنیم شاید خدا را درکوچه پس کوچه های گمشده قلبمان پیداکردیم شاید پیداکردیم همان دری راکه  مدت هاست  کسی ان را نکوبیده همان دری که وقتی ازان ناامید بازگشتیم کلیدش را به اقیانوس فراموشی ها سپردیم ازترس ان که دوباره به یاد بیاوریم خوبی هایش را صبوری هایش را واز همه مهم تر بخشندگی هایش را  گاهی اوقات ان قدر به خوشبختی های دیگران می نگریم وافسوس می خوریم که خوشبختی خود را نمی بینیم ایا تابه حال به این فکرکرده ای که خوشبختی من درچیستکه من چه می خواهم نه دیگرانگاهی یک فنجان تفکر داغ بدک نیست با عمق وجود ان را سر بکشیم واز گرمایش استفاده کنیم با یک فنجان تفکر داغ موافقی     


  گاهی اوقات


 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:,ساعت 1:19 AM توسط ادم وحوا| |


Power By: LoxBlog.Com